ما هر چه می کشیم از بخش ِ دوم است...

ساخت وبلاگ

زندگی در جریان است...

 دیروز خانم دکتر حرفای خوبی می زد، کلهم گوش شده بودم و از اینکه یه راهی باز شده برای آدمیت خوشحال بودم و هستم...مطمئنم تا قبل از ورود به دهه سی کمی تا حدودی به راه راست مایل میشم ان شالله ^_^ آخه شنیدم مسیر و هدفی که تا قبل ِ سی انتخاب شده باشه دیگه باید با همون فرمون بری و تغییر رویه دادن مشکله... اونم من که حس ِ  دنده عقب گرفتن و برگشتن و از اول شروع کردن و ندارم..پس ایده آله که تو راهی قدم بذارم که ته ِ حقه :)) یادم افتاد یه بار اینجوری حرف زدم و پس گردنی خوردم :)) ولی شما مفهوم و اصل ِ مطلب و دریابید ^_^

بگوشید ، همراه با آماده سازی اولین نذر ِ حضرت ِ مادر...زخمی ترین مرد ِ زمین با صبر ِ تو خوشبخت بود... قانونا اگه مرام و منش ِ علی گونه میخوام پس باید کمی مایل به فاطمی باشم دیگه.. بالاخره حساب و کتاب ِ دنیا تا حدودی مثل ِ منطق ِ ریاضیه .. تو بو و برنگ ِ نذر و ذوق ِ کدبانوگری و اولین شله زرد و نوای فاطمی گم شدم... تا باشه از این گم شدنا.. البته اصلش اینه که میخوام گم شم تا پیدام کنی....

 

پ.ن: به شرط ِ حیات و لیاقت، نذر ِ حضرت ِ مادر ادامه خواهد داشت و امروز در تقویم یادآوری ها ثبت شد.. الحمدالله فی کل حال

 پ.ن: فالحاملات وقرا.. سوگند به ابرهای سنگین بار از آب.... سوگند به بغض...

تپش عشق - بگشای دهان آنچه ......
ما را در سایت تپش عشق - بگشای دهان آنچه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beliiok2 بازدید : 206 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 4:26