الحمدالله فی کل حال.....

ساخت وبلاگ

همین روزها که به لطف ِ قهوه های دبش مادرجان بیدارم، همین روزها که کف ِ خانه پر از آثار ِ من است، ورق، جزوه، کتاب، کاغذهای خط خطی شده، صفحات پرینت گرفته شده و و و .... همین روزها که دلم دارد برای راه رفتن روی شن های ساحل  و آب تنی کردن و بوی جنگل پر می کشد.... همین روزها که تمام ِ قرار ها و سفرها و دور ِ همی ها یک به یک لغو می شود....

همین روزها را هم می شود زیبا زندگی کرد... می شود زیبا صبر کرد، از اینکه مدام در حال قورت دادن ِ قورباغه هایم هستم، از اینکه تا مقاله ای تمام نشود بلند نمیشوم راضیم و به مقاومتم عیول میگویم... امروزم را موکول به فردا نمیکنم، وقتش را ندارم، استقامتم را میسنجم، من، الی، همانی که از بیست دقیقه یکجا نشستن خسته می شود و هیچ کار ساکنی را دوست ندارد، همین  نشستن های طولانی پشت میز، همین خواب رفتن پاها، همین گردن درد ها هم زیباست... می شود به نتیجه هم فکر نکرد و خوش بود، اما من به نتیجه ی حاصله فکر میکنم و خوشحالم که روز به روز به آن نزدیک تر میشوم، هدف ِ دور از انتظار، دارد تحقق می یابد... یک قدم به سمت خدا بر می دارم و او ده ها قدم.. راضیم که به در می خورم و به دیوار نه! راضیم که در حالت ِ اجبار، چیزهای زیادی یاد گرفتم و پیشرفت های خوبی داشتم....

به من آنقدر ظرفیت بده که نعمت هایی که از روی بخشندگی به من عطا می کنی را به پای ِ لیاقت هایم ننویسم، برای تمام این روزهایم، برای همین روزهایم تو را سپاس...

تپش عشق - بگشای دهان آنچه ......
ما را در سایت تپش عشق - بگشای دهان آنچه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beliiok2 بازدید : 251 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 14:08