در هوس ِ خیال ِ او همچو خیال گشته ام....

زندگی شدیدا در جریان است... ساز و آهنگ و رقص و شادی و شوق .... زمستان با روزهای آخرش دلبری می کند و آدمهای آویزان دستمال به دست، گرد ِ روزگار را میتکانند.. حال ِ دبش ِ این روزها و فولدر ِ نوستالوژیک و آخی های جاندار همراه با قر ِ ریز و بح بح....

بیا موهای زمستان را شانه کنیم

سردی دست هایش را

بسپاریم به دلهای گرممان

بهار دختری است

با موهای پریشان

عاشقش باش..

پیشانی اش را ببوس

ستاره های شب را یک به یک

بباف به گیسوان این مسافر خسته از راه..

برای یک بار هم که شده

مهر را بنشان در تقویم بهار

شکوفه ای باش رها شده از اسارت برف

جوانه ای باش پر از لبخند خدا

حال ِ خوبتون مستدام ^_^

دلم غش رفت واسه این عکس، به نظرتون اینو بذارم جای دختر موفرفریم؟ :))

پ.ن: یهو یاد استاد فرهمند افتادم و داغ ِ دلم تازه شد.. سال دیگه با ویولنم مهربون تر میشم.. به شرافتم قسم :(