ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست...

ساخت وبلاگ

دلخوشم با نفسی

حبه قندی، چایی

صحبت اهل ِ دلی

فارغ از همهمه ی دنیایی

دلخوشی ها کم نیست...

یه روزایی میاد که به بهانه ای، امیدی سُر میخوره زیر پوستت.. شاید تو اون موقع معلق بمونی بین زمین و هوا و برنامه ریزی های ذهنیت بهم بریزه... فکر می کنی اگر بشه فبهالمراد... بعد یهو یادت میفته که ای وای اگه بشه فلان کار و چیکار کنم... سفر ِ فلان موقع رو..  و برنامه های زندگی ِ حقیقیت میریزه بهم در صورتی که هنوز هیچی نشده...بعد میگی اگرم نشه چیزی رو از دست ندادی... این امید های یه دفعه ای همیشه خوب نیستند...گاهی بهمت میریزن و گاهی حسرت ِ مسیر ِ نرفته رو میخوری... وقتایی که همه ی مثبت اندیشی و اعتماد به نفس و همه ی آنچه که فکر میکردی هستی میرن کنار و میگی اگه این کار و کرده بودم اینجوری میشد و ... شاید فکر نمیکردم انقدر زود دیر بشه... شاید اون روزا که خیلی سهل انگارانه از کنارش رد میشدم هیچوقت به این موقعیت ها فکر نمیکردم.... میتونم به این نکته ی مثبتش در حال حاضر فکر کنم که این امیدهای یهویی هم به نوعی دلخوشین که میتونن تو رو از سکون و یکنواختی برای مدت کوتاهی در بیارن و تو میمونی و چالش ها و هیجانات جدید.... حالا اگه بشه چی بپوشم :)) صحبت در مورد موقعیت شغلی و مالی و کاریه بالام جان و نمیشه که صریح تر تراوشات ِ ذهن ِ دل پیچه گرفتمو بیان کنم :/

 

پ.ن: وقتی تو سامانه ثبت نام مینویسن تا تایید اولیه این امکان برای شما غیرفعال می باشد و گزینه های دیگه ای غیر از اونجا بهت پیشنهاد میشه و چون تو ارادت ویژه ای به سخنرانش داری میگی امسال فقط اونجا .. داری فکر می کنی چیکار کردی که نشد که بشه... میشه تا لحظه های آخر یه نفر جا باشه برای من و خلوتم ؟ :(

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید

هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید

من کمتر از گدای شب جمعه نیستم

خانه به خانه دست مرا در به در کنید...

 

حال ِ غریبیه... امید ِ شاید واهی ِ سُر خورده ی زیر ِ پوست و دلگیری ِ نبود ِ جا به اندازه یه پتو یه نفره کنج ِ یه مسجد ِ با عشق.....

ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست... مثل ِ همیشه هوای دلم و داشته باش و بذار دستام تو دستات قلاب بمونه ... بخاطر تمام این حال های غریب هم شکرت... الحمدالله فی کل حال

 

پ.ن: فردا میلاد حضرت باب المراد است و به نوعی میگن که حاجات دنیوی رو از ایشون بخواید.. ما هم که الحمدلله نود درصد حاجاتمون دنیویه و در رأس اون ها هم که بعله :))

 طوبای تو میان دلم قد کشیده است

بین من و خیال خودم سد کشیده است

احساس میکنم به تو نزدیک می شوم

جذر مرا نگاه تو مد کشیده است

این جذبه طلایی بالانشین تو

بال مرا حوالی گنبد کشیده است

دست خدای عزوجل روی قلب ما

این بار سوم است محمد کشیده است

نوری رئوف در حرمت موج می زند

الطاف کاظمین به مشهد کشیده است

بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو

ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو

......

تپش عشق - بگشای دهان آنچه ......
ما را در سایت تپش عشق - بگشای دهان آنچه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beliiok2 بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:06